radinradin، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

خاطرات پسرم

ویار بارداری

1393/7/5 0:28
نویسنده : ملیحه
12,220 بازدید
اشتراک گذاری

پسر عزیز و دوست داشتنی من ، قلب میخوام از شما یه تشکر ویژه بکنم ، از اینکه تو بارداری اذیتم نکردی از اینکه بد ویار نبودم و خیلی چیزهای دیگه . خوشمزهخیال باطل

پسر باهوش من اولین ویارم یا اولین چیزی که دلم خواست سمنو بود ، نمیدونی چه لذتی میبردم از اینکه سمنو میخوردم ، و دومین غذایی که دلم میخواست خورشت قورمه سبزی بود ، یه خاطره برات تعریف کنم بخندیم ، ماه پنجم بارداری بودم که رفته بودم سونوگرافی که دکتر بهم جنسیت شما رو بگه ، موقع برگشت به خانه دیگه ظهر شده بود و طبق معمول دلم قورمه سبزی با زیتون پرورده خواست رفتم رستوران سر کوچه امون گرفتم و رفتم خونه ، نشستم رو زمین و سریع غذا رو بازش کردم و آماده خوردن شدم که ، همه شروع کردن به تلفن زدن و...  برای اینکه جنسیت و حال شما رو بپرسن خواستم که برم جواب بدم پام گیر کرد ظرف خورشت چپه شد رو قالیچه آشپز خونه واااااااااااای نمیدونی حسابی شاکی شده بودم از اینکه چرا رو میز ناهار خوری ننشستم بخورم که اینجوری بریزه و ... منم زودی گرفتم با قاشق از روی قالیچه جمع کردم ریختم رو برنجم و شروع کردم به خوردن که بابا زنگ زد ، گفت بابا چرا گوشی هات و جواب نمیدی همه رو نگران کردی و ... منم بغضم گرفت گفتم اومدم ناهار بخورم کوفتم شد خرابکاریم و براش تعریف کردم ، حالا بابا جون دلداریم میده ، میگه خب اینکه غصه نداره که زنگ بزن برات یکی دیگه بیارن دیگه خبر نداشت نصف اش وخورده بودم اما با چه فلا کتی فکرش و بکن مامانی حسابی حساس بود سر بارداری هم که حساس تر شد ، اما هنوزم موندم تو کار خودم چجوری قبول کردم خورشت ریخته رو فرش و بخورم اما بدون اغراق میگم که لذیذ ترین قورمه سبزی عمرم و خوردم. 

و از میوه ها خربزه و پرتقال خیلی دوس داشتم بقول بابا یه وانت برام خربزه خرید . قهقهه

پسر باشخصیت من ، کلی شرمنده بابایی هستم کهاوه از هیچ چیزی برامون کم نذاشت و با صبور بودنش همیشه قوت قلبم بوده وخدا رو همیشه شاکرم که لحظات شیرینی و در کنار بابایی داشتم . قلب

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)