ده ماهگی
عزیزکم ، پسرباهوش من ، این ماه که ده ماهگی ات خیلی چیزها یاد گرفتی از قبیل :
بغل اومدن :دو تا دستات و باز میکنی میبری بالا و خودت و عقب میبری و انگشتاتم به حالت بیا تکون میدی .
دست زدن ، یه دستت باز و یکی دیگه مشت کرده و بهم میکوبونی و کلی ذوق هم میکنی .
نانای ، دستات و کمی باز میکنی از مچ شل میکنی و به سمت سینه ات تکون میدی .
بوس کردن ، لبای کوچیکت و میزاری رو لپامون و تکون میدی. بیابیا ، دستای کوچولوت وباز میکنی میاری جلو و بیابیا میکنی .
صبحها هم که بابایی میره سرکار منو شما وقتی بابایی و بدرقه میکنیم با ، بابایی بای بای هم میکنی .
قربونت برم من ، بابا و مامان عاشقانه دوست دارن و از اینکه خدای مهربون تورو به ما هدیه کرده سپاسگزاریم .
پسر مهربون من ، آشپزخونه هم خیلی دوس داری و اگر ساعتها اونجا باشی خسته نمیشی. اینم بگم که بخاطر اینکه چهار دست وپا میری و ازهمه چیز میگیری و بلند میشی وباکمک وسایل راه میری کل خونه رو از هر چی بگی پر کردم پتو مسافرتی ، پارچه و متکا ، که مبادا خدایی نکرده شما آسیبی ببینی .
چندتا عکس از 9 و 10ماهیگیت پسرصبورمن