radinradin، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات پسرم

ده ماهگی

1393/11/13 16:50
نویسنده : ملیحه
206 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم ، پسرباهوش من ، این ماه که ده ماهگی ات خیلی چیزها یاد گرفتی از قبیل :

بغل اومدن :دو تا دستات و باز میکنی میبری بالا و خودت و عقب میبری و انگشتاتم به حالت بیا تکون میدی .

دست زدن ،  یه دستت باز و یکی دیگه مشت کرده و بهم میکوبونی و کلی ذوق هم میکنی .

 نانای ، دستات و کمی باز میکنی از مچ شل میکنی و به سمت سینه ات تکون میدی .

بوس کردن ، لبای کوچیکت و میزاری رو لپامون و تکون میدی.  بیابیا ، دستای کوچولوت وباز میکنی  میاری جلو و بیابیا میکنی .

صبحها هم که بابایی میره سرکار منو شما وقتی بابایی و بدرقه میکنیم با ، بابایی بای بای هم میکنی .

قربونت برم من ، بابا و مامان عاشقانه دوست دارن و از اینکه خدای مهربون تورو به ما هدیه کرده سپاسگزاریم . 

پسر مهربون  من ، آشپزخونه  هم خیلی دوس داری و اگر ساعتها اونجا باشی خسته نمیشی.  اینم بگم که بخاطر اینکه چهار دست وپا میری و ازهمه چیز میگیری و بلند میشی وباکمک وسایل راه میری کل خونه رو از هر چی بگی پر کردم پتو مسافرتی ، پارچه و متکا ، که مبادا خدایی نکرده شما آسیبی ببینی .

چندتا عکس از 9 و 10ماهیگیت  پسرصبورمن

 

پسندها (2)

نظرات (0)