radinradin، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

خاطرات پسرم

اولین باری که ماما گفتی

1393/6/29 0:59
نویسنده : ملیحه
179 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم یه شب درتاریخ: ۱۳۹۳/۰۶/۲۷ با دوست بابایی عمو بهزاد رفتیم پارک ، عمو بهزاد دو تا دختر خوشگل و با ادب به اسمهای سارا و سارینا داره که  شما رو خیلی دوست داشتند و سارا جون شما رو  همش بغل میکرد و میبرد کمی قدم میزد و شما هم که عاشق این کار بودینیشخند بعد از کلی قدم زدن  یک دفعه لب پایینی  قشنگت رو برگردوندی به بیرون ، و با حالتی ناراحت میگفتی ماما  ، ماما . بابایی به این حالت که لبات و میدادی بیرون میگفت  واااااای بازم سوسیس درست کرد.

 عزیز دل مامان و بابا نمیدونی از اینکه این کلمه رو   تکرار میکردی چه لذتی میبردیم . پسر باهوش مامان و بابا عاششششقتیم.                

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان جون
17 مهر 93 8:50
قربون برم من با اون لب ورچیدنت